کاکل زری یا نازپری
سلام عزیز دل مامان بالاخره انتظارها به سر رسید و امروز من و بابا علی و مامان سهیلا راهی سونوگرافی شدیم. با اینکه از قبل برای ساعت 9 وقت گرفته بودم ولی باز یه نیم ساعتی معطل شدیم و برای من انگار چند ساعت گذشت و دیگه کم کم داشتم کلافه میشدم که اسممونو صدا کردن بریم داخل. اقای دکتر صبوری با روی باز ازمون استقبال کرد و مشغول به کار شد. خیلی دکتر خوش اخلاق و مهربونی بود و هر چی که تو مانیتور میدید نشون من و بابایی هم میداد همراه با توضیح. جیگر طلای مامان روی شکمش خوابیده بود و دست و پاشو جمع کرده بود زیرش وای که چقد دل مامانی رو بردی توووووووووووو. ستون فقراتت کاملا مشخص بود همچنین سر و اون پاهای کوشولوت که الهی م...
نویسنده :
مامی مائده
14:21